سلاخی می گریست
به قناریِ کوچکي دل باخته بود

۱۳۸۹/۱۰/۱۳

بازی

 چیزی در من فرو میریزد
                          خرد می شود
 و بلند می شود
              دستی
                 می چینداش
 که باز فرو بریزد
                  خرد شود
 که باز بلند شود
                دستی
                  بچینداش
 که باز فرو بریزد
                  خرد شود
 که باز ......
 بازی که می کنی مراقب باش
 این قلب تحلیل رفته است.

۹ نظر:

  1. شمس لنگرودی میگه:
    شعر
    گاهی پریدن گنجشکی شادمان است
    که دقیقه ئی دیگر
    پرنده یی دیگر
    او را می خورد.
    محمد جان من احساس میکنم پرنده شعر تو اینقدر قوی هست که خیلی از پرنده ها رو به راحتی از پای در بیاورد.
    امیدوارم این پرنده همیشه قوی و زیبا بماند.

    پاسخ دادنحذف
  2. مرسی ایوب جان منم امیدوارم

    پاسخ دادنحذف
  3. من این شعرو خیلی وقت پیش خونده بودم
    البته با کلی تلخیص
    به این آقای فاضلی بگین شعراتونو تلخیص نکنن
    جالبه
    آدمو تحت تاثیر قرار میده
    منظورم شعره نه آقای فاضلی!!!!!!!!!

    پاسخ دادنحذف
  4. ممنون ناهید عزیز.پیام آدمو تلخیص می کنه این که دیگه شعره!ولی منم تحت تاثیرش قرار گرفتم پیامو می گم نه شعرو

    پاسخ دادنحذف
  5. پیام خودش تحت تاثیره همس.
    البته پیام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    هیچی نگم بهتره!

    پاسخ دادنحذف
  6. محمد اسماعیل وندی۱۵ دی ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۱۹

    ناهید انگار دلت خیلی پره این!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ها کلی حرف توشونه امیدوارم پیام جوابی واسه این!!!!!!!!!!!!!!!!!ها داشته باشه

    پاسخ دادنحذف
  7. نه دیگه
    قرار نیست حرفی درمورد این !!!!!!!!!!!!!!!!ها زده بشه.

    پاسخ دادنحذف
  8. آهاااااااااااای..
    شعر رو نقد می کنید یا منو؟!!!

    پاسخ دادنحذف
  9. (فکر کنم این وبلاگ برای نقد شعر باشه؟؟)
    شروع خیلی خوبی داره این شعر فرو ریختن خرد شدن و بلند شدن.تکرار کلمات بجا و درست کار خیلی سختی ای اما مثل همیشه از پسش بر اومدی.این دست که میاد مارو بهم میریزه و میره وما همچنان منتظر برگشتنشیم اون برای بازی میاد ما این بازی رو جدی میگیریم.موفق باشی محمد

    پاسخ دادنحذف